به مناسبت چهل‌وششمین سالگرد درگذشت روشنگر مسجد هدایت پیغام مهم آیت‌الله طالقانی به امام در پاریس چه بود؟/ یادنامه‌ای به قلم مرحوم ابراهیم یزدی
به مناسبت چهل‌وششمین سالگرد درگذشت روشنگر مسجد هدایت
                پیغام مهم آیت‌الله طالقانی به امام در پاریس چه بود؟/ یادنامه‌ای به قلم مرحوم ابراهیم یزدی

به مناسبت چهل‌وششمین سالگرد درگذشت روشنگر مسجد هدایت پیغام مهم آیت‌الله طالقانی به امام در پاریس چه بود؟/ یادنامه‌ای به قلم مرحوم ابراهیم یزدی

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، روز چهارشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۵۹ در نخستین سالگرد درگذشت آیت‌الله سیدمحمود طالقانی، دکتر ابراهیم یزدی، وزیر خارجه دولت موقت و از همراهان دیرین نهضت آزادی، گوشه‌هایی از خاطرات مشترک خود با آن عالم مجاهد را در «کیهان» به قلم آورد؛ خاطراتی که از روزهای تلخ پس از کودتای ۲۸ مرداد آغاز می‌شد و تا روزهای پرالتهاب پیروزی انقلاب امتداد می‌یافت. در این یادمان، طالقانی نه‌تنها به عنوان یک روحانی آگاه و مبارز، که به مثابه محور اتصال دانشگاه و حوزه، و پیونددهنده نیروهای اصیل نهضت در برابر استبداد پهلوی، تصویر می‌شد. یزدی در این نوشتار با مرور نقش «اصحاب چهارشنبه»، مسجد هدایت و تلاش‌های پنهان و آشکار طالقانی، چهره‌ای از او ارائه می‌داد که هم در میدان سیاست حاضر بود و هم در جبهه اندیشه ثابت‌قدم؛ از شب‌های تفسیر قرآن تا مذاکرات پشت پرده، از رساندن خبر فساد دربار به مراجع قم تا توصیه پیامبرگونه به امام خمینی در آستانه ورود به ایران. این روایت، کارنامه ۲۵ سال مبارزه و دوستی است؛ روایتی از رفیقی که هم مرشد بود، هم همسنگر:بعد از ۲۸ مرداد و جو اختناق و فشاری که در جریان بود، گروه‌های مختلف براساس باورها و اندیشه‌ها و امکانات خودشان دست به مقاومت می‌زدند، و در همین دوران بود که در کمتر از یک ماه بعد از کودتا (شهریور ۱۳۳۲) نهضت مقاومت ملی با همت مرحوم طالقانی و دوستان‌شان به وجود آمد.گعده «اصحاب پنجشنبه»در آن دوره روحانیون ایران در مجموع به سه دسته تقسیم شده بودند: گروه اول معممین غیرآخوند که به تعبیر امام آخوندهای درباری بودند. این‌ها با رژیم رابطه داشتند و با آن همکاری می‌کردند و همچنین با عناصری که در دربار جاه و مقامی داشتند رابطه مستقیم داشتند. این‌ها روزهای پنجشنبه‌ها در منزل بهبهانی در تهران جمع می‌شدند و ارتباط خودشان را به این ترتیب حفظ می‌کردند و این گروه در تهران به «اصحاب پنجشنبه» معروف شده بودند. دربار از طریق معممین گروه رابطه خود را با روحانیون حفظ کرده بود و هر نوع اعمال فشار بر حوزه علمیه قم را از طریق این انجام می‌داد.آیت‌الله طالقانی مرشد «اصحاب چهارشنبه»در برابر این جماعت، گروه دیگری هم بودند که این‌ها گروه روحانیون مبارز و مقاوم بودند که عده‌ای از آن‌ها از سالیان دراز نه‌تنها از شهریور ۲۰ به بعد بلکه حتی بعضی از آن‌ها (نظیر مرحوم طالقانی) از دوران رضاخان سابقه فعالیت و مبارزه علیه استبداد را داشتند. در جنبش ملی شدن صنعت نفت، این روحانیون همراه با مردم حرکت کردند و در ملی شدن نفت نقش بسزایی داشتند. در دوره دکتر مصدق وقتی انتخابات دوره هفدهم انجام شد، و انتخاباتی بالنسبه آزاد برگزار شد و مردم توانستند نمایندگان خودشان را انتخاب کنند تعداد زیادی از این روحانیون از شهرهای مختلف انتخاب شدند و به مجلس راه یافتند. از تبریز، از قزوین، از جاهای مختلف روحانیون زیادی به مجلس رفتند. در طی دوران مبارزه با دربار و انگلیسی‌ها، این روحانیون قاطعانه در برابر دشمن ایستادند و به همین دلیل بعد از کودتای ۲۸ مرداد شدیدا مورد غضب واقع شدند. بعد از ۲۸ مرداد بعضی از این‌ها زندانی شدند، بعضی تبعید شدند و بعضی خانه‌نشین. بعضی‌ها هم سنگر مبارزه را رها نکردند و به مبارزه خودشان ادامه می‌دادند تا به‌تدریج توانستند با هم رابطه برقرار کنند و به انجام وظایف خود اقدام نمایند. یکی دو نفری هم عقب‌گرد کردند و به دربار پیوستند. این دسته از روحانیون روزهای چهارشنبه بعد از نماز صبح یا برای نماز صبح در منزل یکی از اعضای گروه جمع می‌شدند و به بحث و گفت‌وگو درباره مسائل جاری مملکت و اتحاد شیوه‌های واحد می‌پرداختند. این دسته به دلیل این‌که روز چهارشنبه دور هم جمع می‌شدند در محافل تهران به نام «اصحاب چهارشنبه» معروف شدند. از مهم‌ترین اعضای این گروه که سمت مرشدی و رهبری در این گروه را هم داشت مرحوم طالقانی بود که دور هم جمع کردن این افراد و تحرک لازم را به آنان دادن، توسط ایشان انجام می‌گرفت. تا آن‌جایی که من یادم هست از روحانیونی که در این گروه عضو بودند و رفت و آمد داشتند علاوه بر مرحوم طالقانی مرحوم آقا ضیا حاج‌سیدجوادی نماینده قزوین، جلالی موسوی از دماوند وکلای تبریز، انگجی و ابراهیم میلانی، بود که البته ابراهیم میلانی بعد که به زندان افتاد در سال ۱۳۳۶ همراه با اعضای کمیته مرکزی نهضت مقاومت ملی در مشهد (در تهران هم عده زیادی را گرفتند من‌جمله مرحوم طالقانی و حاج آقا رضا زنجانی) سست شد و قبول کرد که در رادیو تهران مطلبی را به نفع شاه بگوید و به همین دلیل بخشیده شد و از زندان بیرون آمد و معروف است این بیان که او سخنانش را در رادیو با آیه «اطیعو الله و اطیعو الرسول و اولوالامر منکم» شروع کرد و گفت: «شاه اولوالامر ماست و باید از او تبعیت کنیم.» این مصاحبه در رادیو پایان زندگی سیاسی میلانی بود. از بقیه اعضای این گروه مرحوم میرسیدعلی قمی بود که در پاچنار منزل داشت و رابط این گروه با مرحوم بروجردی و قم بود.اصحاب انفعالعلاوه بر این دو گروه، گروه سوم از روحانیون قشر بسیار بزرگی را تشکیل می‌دادند که عموما یا جنبه‌های سیاسی نداشتند و مسائل سیاسی روز مبتلا به آن‌ها نبود و یا اگر هم کاری داشتند در درون خودشان بودند و حاضر به برداشتن قدم مثبت و یا موثری نمی‌شدند. درواقع این دو گروه اقلیت یعنی معممین غیرآخوند که به دربار وابستگی داشتند و به اصحاب پنجشنبه معروف بودند از یک طرف، و روحانیون مقاوم و اصیل و مبارز که روزهای چهارشنبه دور هم جمع می‌شدند و به اصحاب چهارشنبه معروف بودند از نظر سیاسی در صحنه عمل بودند و حضور داشتند و فعال بودند.این روحانیون اصحاب چهارشنبه یک طرف‌شان به نهضت مقاومت ملی وصل می‌شد از طریق مرحوم طالقانی، حاج آقا رضا زنجانی، میرسیدعلی قمی، که در نهضت مقاومت ملی فعال بودند و اعضای شورای مرکزی نهضت هم بودند و از این طریق ارتباط نهضت مقاومت را با روحانیون حفظ می‌کردند، از طرف دیگر این روحانوین با حوزه علمیه قم و مرحوم بروجردی در تماس بودند و این ارتباط و تماس را عمدتا از طریق مرحوم میرسیدعلی قمی حفظ می‌کردند. کار این‌ها در رابطه با حوزه علمیه قم بیشتر روشنگری و دادن اطلاعات و اخبار سیاسی، در جریان قرار دادن مرجعیت در مورد رویدادهای مملکت و احیانا تا آن‌جایی که بتوانند کمک به موضع‌گیری‌هایی به نفع مردم و انقلاب بود. از نمونه‌هایی که الان یادم هست و می‌توانم برای شما بگویم وقتی بود که شاه بعد از ۲۸ مرداد برای اولین بار از ایران خارج شد و رفت برای سفر به آمریکا. سفرش ابتدا از ایران به ژاپن بود و از ژاپن به آمریکا (کالیفرنیا) بعدا روزنامه‌های آمریکایی شرح ماجرای سفر شاه را نوشتند و یک مقاله خیلی مفصلی در مورد فساد شاه منعکس شد تحت عنوان «شنبه با مینا، جمعه با تینا» یک همچین اسمی، حالا عنوانش را یادم نیست که عبارت بود از این‌که شاه وقتی در ژاپن بود یک دختر ژاپنی را همراه خودش می‌برد و بعد وقتی که سوار هواپیما می‌شود که به کالیفرنیا برود با مهمان‌دار هواپیما می‌ریزد روی هم و با کمال وقاحت مهمان‌دار هواپیما را به عنوان اعضای هیأت خودش در مقر آمریکا با خودش می‌برد و این در تمام آمریکا منعکس شد و سروصدای زیادی بپا کرد. حتی روزنامه‌های آمریکایی عکس‌هایی از شاه با این مهمان‌دار هواپیما در کنار دریا منتشر کردند.طرفداران نهضت مقاومت ملی که در آمریکا بودند این عکس‌ها را، بریده روزنامه‌ها را، برای نهضت در تهران فرستادند و نهضت مقاومت ملی این عکس‌ها را تکثیر کرد؛ عکس‌هایی که نشان می‌داد شاه همراه آن مهمان‌دار با هم و یا در کنار دریا و در وضعیتی بسیار زشت و وقیحانه شنا می‌کردند. این معنی را در یک عکاسی که در اول خیابان شاه‌آباد از بهارستان بود، و هنوز هم هست به نام عکاسی مهتاب یادم هست که به آن‌جا می‌بردیم و تکثیر می‌کردیم و بعد از طریق مرحوم میرسیدعلی قمی و سایر کسانی که قم بودند این عکس‌ها در حوزه علمیه بین روحانیون پخش می‌شد تا از جریان عملکرد شاه و فسادی را که در خارج از کشور بپا کرده و آبرو و حیثیت یک ملت مسلمان را از بین برده است آگاه شوند.آیت‌الله بروجردی حاضر به دیدار شاه نشدعلاوه بر این آمار فساد رژیم را، دزدی‌ها و کارهای دیگری که می‌کردند را ما مرتبا از طریق همین اصحاب چهارشنبه به قم منتقل می‌کردیم به طوری که شاید حدود سال‌های ۳۶ و ۳۷ بود که شاه اصرار داشت برود به قم به عنوان زیارت و در عین حال به بهانه زیارت، از مرحوم بروجردی هم دیدار کند. مرحوم بروجردی حاضر به این دیدار نمی‌شد حتی «اقبال» خواست برود و مقدماتش را فراهم کند و آقای بروجردی قبول نکرد. بالاخره صدرالاشراف که ظاهرا دوستی دیرینه با مرحوم بروجردی داشت به قم می‌رود به دیدار مرحوم بروجردی، برای این‌که آن مرحوم را راضی کند به این‌که با شاه ملاقات کند. محور صحبت‌های‌شان هم این بود که مرحوم بروجردی در موقع کسالت بروند و در بیمارستان بستری شوند، شاه که می‌رود به قم، بعد از زیارت حضرت معصومه، به عنوان دیداری و عیادتی از مرجع به بیمارستان برود و این ملاقات صورت گیرد. مرحوم بروجردی زیر بار نمی‌رود، ایشان شدیدا از اوضاع ایران ناراضی و ناراحت بود. ظاهرا بعد از اعدام سران فداییان اسلام بود که خبر قطعی‌اش که به مرحوم بروحردی رسید، آن مرحوم را ناراحت کرده بود. همین‌طور کشتارها و دستگیری‌های مختلفی که شده بود به طوری که مرحوم بروجردی به صدرالاشراف ضمن این‌که مقاومت می‌کرده و قبول نمی‌کرده که شاه را بپذیرد می‌گوید که شما با جنایات خود روی کمونیست‌ها را سفید کردید. این مذاکرات بعدا توسط طلبه جوانی که در منزل مرحوم بروجردی بود به نام آشتیانی در اختیار مرحوم میرسیدعلی قمی گذاشته می‌شود و ایشان اسناد و مدارک این مذاکرات را در اختیار آقای دکتر یدالله سحابی که عضو شورای نهضت مقاومت بود می‌گذارد، نهضت مقاومت ملی این مذاکرات را به صورت یک فوق‌العاده منتشر می‌کند و بیان می‌کند که مرجع عالی‌قدر تشیع حضرت آیت‌الله بروجردی شاه را نپذیرفت و کل مذاکراتی را که به دست نهضت رسیده بود منتشر می‌کند. انتشار این اسناد باعث می‌شود که ساواک و مقامات امنیتی، سید آشتیانی را بگیرند و شکنجه بدهند و آن سید اعتراف بکند که این اسناد را من داده بودم به مرحوم میرسیدعلی قمی و از طریق مرحوم میرسیدعلی قمی با توقیف او بعدا دکتر سحابی را هم توقیف می‌کنند و عده‌ای از شبکه نهضت بر اثر این ماجرا توقیف می‌شوند.آغاز یک حرکت علنی علیه شاهاصحاب چهارشنبه یک چنین نقشی را در روشنگری و ایجاد جو مناسب برای حرکت داشتند. ازجمله اقداماتی که باز هم همین اصحاب چهارشنبه انجام دادند. ایجاد زمینه مساعد برای یک حرکت علنی و باز در سال ۳۹ بود. در آن زمان به دلیل اوضاع داخلی ایران و اوضاع بین‌المللی، نهضت مقاومت ملی احساس کرده بود که می‌توان یک مبارزه علنی را بر دشمن تحمیل کرد و برای این‌که چنین کاری صورت بگیرد دست به یک سری فعالیت‌هایی زد تا شخصیت‌های مختلفی را جمع بکند، ما با اشخاص مختلف صحبت کردیم. گروه‌های سه‌نفری می‌رفتیم و با گروه‌ها و شخصیت‌های مختلف، با علما و روحانیون و اساتید دانشگاه صحبت می‌کردیم و آن‌ها را قانع و راضی و حاضر می‌کردیم به این‌که در یک حرکت وسیع و علنی وارد صحنه شوند تا این جو سکوت و اختناقی که از سال ۳۲ تا سال ۳۹ بر جامعه ما حاکم بود، این جو اختناق شکسته شود و آن جو شکسته نمی‌شد مگر این‌که همه این افراد و گروه‌ها متحدا یک جا وارد صحنه شوند. هدف از این مذاکرات و دیدارها این بود. ازجمله ماموریت‌هایی که ما داشتیم مذاکره با روحانیون بود و من در تیمی قرار داشتم با مرحوم طالقانی و مرحوم حاج سیدجوادی که نماینده قزوین بود. در این برنامه‌ها ملاقات می‌کردیم با افراد مختلف ازجمله کسانی که ما ملاقات کردیم مرحوم آیت‌الله فیروزآبادی بود که موسس و بنیان‌گذار بیمارستان فیروزآبادیست. برای دعوت تمام این افراد، ما دنبال یک شخصیتی بودیم که هم به لحاظ سنی هم به لحاظ سابقه مورد قبول همه افراد دیگر باشد که اگر او دعوت‌کننده بود همه بیایند.به تصدیق و رای همگان مرحوم فیروزآبادی دارای چنین شخصیتی بود بنابراین در یک روزی به اتفاق، مرحوم طالقانی و حاج‌سیدجوادی ما به بیمارستان فیروزآبادی در شاه عبدالعظیم رفتیم و با مرحوم فیروزآبادی ملاقات کردیم و کل قضایا را برایش توضیح دادیم و تشریح کردیم و آن مرحوم با کمال رشادت و با کمال صداقت و قاطعیت آمادگی خودش را برای هر کاری اعلام کرد و قبول کرد که دعوت‌نامه را امضا کند و به ما گفت هرجور که دعوت‌نامه را می‌خواهید بنویسید و بعد که دعوت‌نامه تنظیم شد، مرحوم فیروزآبادی آن را امضا کرد. این اولین دعوت برای گردهمایی شخصیت‌های ضداستبداد، ضد دربار مخالف رژیم از روحانیون و اساتید دانشگاه و بازاریان و غیره به امضای مرحوم فیروزآبادی بود که همه را به منزل پسرش در خیابان صفی علیشاه واقع در خیابان هدایت دعوت کرده بود و این آغاز یک حرکت علنی جدیدی بود که در سال ۴۰-۳۹ آغاز شد و به دنبال خودش جریانات آن سال‌ها را ایجاد کرد که منجر به حوادث بدی و قیام مردم قهرمان ایران در ۱۵ خرداد ۴۲ شد. چه در این حوادث و چه در مورد اصحاب چهارشنبه، مرحوم طالقانی نقش عمده و اساسی داشت.مسجد هدایتعلاوه بر این از زمره خاطرات خودم در مورد آیت‌الله طالقانی باید برنامه‌های مسجد هدایت را ذکر کنم همان‌طوری که می‌دانید مرحوم طالقانی در مسجد هدایت شب‌های جمعه بعد از نماز مغرب و عشا تفسیر قرآن می‌گفتند. مستمعین عمدتا دانشجویان دانشگاه تهران و اساتید دانشگاه بودند. همین تفاسیر مرحوم طالقانی در آگاهی و رشد اسلامی دانشجویان نقش عمده و اساسی داشتند. بعد از ۲۸ مرداد باز هم همین مسجد و همین جلسات مرکز دید و بازدیدها و ارتباطات بود. بعضی شب‌ها بعد از نماز قبل از آغاز تفسیر، مرحوم طالقانی به ما جوان‌ها اجازه می‌دادند که چند کلمه‌ای صحبت کنیم، یک بار بعد از نماز یادم نیست به چه مناسبتی من صحبتی کردم.بعد مامورین سازمان امنیت آمدند هم مشد ابراهیم که آبدار مسجد بود را گرفتند و بردند که این چه کسی بوده صحبت می‌کرده، در آن‌جا هم مرحوم طالقانی را به زیر سوال کشیدند حتی در یک نوبت که مرحوم طالقانی را زندانی کرده بودند و از او در مورد برنامه‌ای مسجد هدایت سوال می‌کردند، مرحوم طالقانی فرمودند که من کارم تفسیر است. بعد آن بازجو پرسیده بود که «چه نوع تفسیری؟» مرحوم طالقانی فرمودند که «تفسیر آیات قرآن»، بعد آن بازجو که گویا به سرهنگ مولوی معروف بود و بعدا با هلیکوپترش سقوط کرد و سقط شد، گفته بود که «شما چرا فقط آیات کمونیستی قرآن را تفسیر می‌کنید، مگر قرآن غیر از آیات کمونیستی آیات دیگری ندارد که تفسیر کنید؟!»سنگر مسجد هدایت به‌حق یکی از سنگرهای بزرگی بوده که در آمادگی نسل جوان ما برای پذیرش اسلام برای آشنا کردن این نسل با مبانی اساسی و اصیل قرآن نقش بسیار موثر و مفیدی را داشته.چیزهای دیگری که به خاطرم هست این است که به تشویق و به پیشنهاد مرحوم طالقانی اعضای انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران گاه به گاهی روزهای جمعه با اتوبوس دربست، همه بچه‌ها را جمع می‌کردیم. چهل، پنجاه نفر می‌رفتیم به قم و هر هفته پای درس یکی از مدرسین. جلسات فلسفه‌ای را که علامه طباطبایی برای دانشجویان دانشگاه تهران می‌گذاشت و ما می‌رفتیم من دقیقا به خاطر دارم و این‌ها در انسجام فکری و انسجام اندیشه جوان‌های مسلمان ما نقش بارزی داشتند.ارتباط دانشجویان مسلمان، انجمن‌های اسلامی با مدرسین جوان حوزه علمیه قم از همان آغاز می‌شود. افرادی را که الان ما می‌شناسیم مثل مرحوم شهید مطهری و یا آقای موسی صدر که هرکجا هست خدا حفظش کند یا آقایان دیگری که در قم بودند ارتباط‌شان با دانشجویان دانشگاه، با تحصیل‌کرده‌های جدید آن زمان آغاز می‌شود.طالقانی یکی از پایه‌گذاران ارتباط حوزه و دانشگاه بودیکی از پایه‌گذاران ارتباط دائم و منظم بین تحصیلکرده‌ها با فیضیه مرحوم طالقانی بود. همکاری و همگامی و همرزمی مرحوم طالقانی با بازرگان و سحابی خود بیان‌کننده این خط بوده و تمام کوشش مرحوم طالقانی در این جهت مصروف شد که بین دانشگاه و حوزه علمیه قم را یک پلی بزنند و به اعتقاد من الحق مرحوم طالقانی در این رسالت خودشان موفق بوده است. در اساس آن زمینه‌هایی که گذاشته شد و پایه‌هایی که ریخته شد و فعالیت‌هایی که شد بعدها این ارتباط بین فیضیه و دانشگاه در ابعاد جدیدش شکل گرفت و به این عظمت کنونی‌اش رسید.در نقطه مقابل با دشمنان ما از تمام امکانات استفاده می‌کردند تا مانع این ارتباط بین فیضیه و دانشگاه بشوند و دائما بین روحانیون و دانشگاه ایجاد اختلاف کنند. و این‌ها را نسبت به هم بدبین کنند. این‌ها را از هم جدا کنند. هنوز هم یک چنین توطئه‌هایی در جریان هست ولی خوشبختانه ریشه‌های این وحدت در شرایط کنونی چنان عمیق است که دشمنان ما قادر نیستند آن را بشکنند. ولی در آن روزهایی که این ارتباط‌ یا وجود نداشت یا بسیار ضعیف بود، آن تلاش‌ها و آن کوشش‌ها بسیار ذی‌قیمت و حیاتی بود.عاقد عقد من و همسرم مرحوم طالقانی بوده و شاهدین عقد ما هم آقایان سحابی و بازرگان بودنداین‌ها بعضی از مطالبی است که من الان از مرحوم طالقانی به یاد دارم. البته در رابطه با مرحوم طالقانی به عنوان مرشد خودم و به عنوان استاد و معلم خودم و کسی که در شکل گرفتن اندیشه اسلامی من سهم مهم و اساسی داشته مسائل دیگری هم هست؛ شاید شما بدانید که عاقد عقد من و همسرم مرحوم طالقانی بوده و شاهدین عقد ما هم آقایان سحابی و بازرگان بودند و این درجه محبت و نزدیکی مرحوم طالقانی را به ما می‌رساند. بعد از بازگشت از خارج هم یعنی در خارج هم که بودیم ارتباط ما با مرحوم طالقانی حفظ شده بود.سفر به مصرهمان‌طور که می‌دانید ما در سفری که به مصر رفتیم مرحوم طالقانی دقیقا در جریان قرار داشت. گزارشاتش را مرتب به مرحوم طالقانی می‌دادیم و از او کسب نظر می‌کردیم. بعد از این‌که از زندان هرگاه به گاهی آزاد می‌شد و دوباره می‌گرفتندش در این فواصل از داخل ایران یادداشت‌هایی برای ما می‌فرستادند، پیام‌هایی به ما می‌دادند. در بعضی از مسائل که ما نظرخواهی می‌کردیم نظر می‌دادند.آیت‌الله طالقانی در یک تماس تلفنی پیغام داد به امام و خواهش کرد که پیغمبرگونه در فتح مکه عمل کند، همان‌طوری که وقتی پیغمبر به مکه وارد شد دستور و فرمان عفو عمومی را صادر کرد، در این‌جا هم مرحوم طالقانی از امام خواست که به همان‌گونه فرمان عفو عمومی صادر شود.در دوران اقامت امام که من در پاریس بودم مرحوم طالقانی بعد از این‌که از زندان آزاد شدند تماس‌های مستقیم داشتیم مرتبا نظریاتی را که داشتند بیان می‌کردند، نسبت به موضوعات مختلف. مرحوم طالقانی اولین کسی بود که بعد از این‌که آمدن امام به ایران قطعی شد در یک تماس تلفنی پیغام داد به امام و خواهش کرد که پیغمبرگونه در فتح مکه عمل کند، همان‌طوری که وقتی پیغمبر به مکه وارد شد دستور و فرمان عفو عمومی را صادر کرد، در این‌جا هم مرحوم طالقانی از امام خواست که به همان‌گونه فرمان عفو عمومی صادر شود که به دلیل التهاب و هیجانی که در مردم وجود دارد و خطرات و احتمالاتی که وجود داشت بعد از این‌که بازگشت به ایران قطعی شد و ما به ایران آمدیم البته تماس ما با مرحوم طالقانی بیشتر شد، خصوصا به عنوان عضو شورای انقلاب و همچنین به عنوان یک شاگرد قدیمی به‌کرات فرصت دیدار ایشان را داشتیم و این را هم من نمی‌توانم فراموش کنم که در آن روزهای بحرانی که ما ضمن این‌که سنگین‌ترین مسئولیت‌ها را در دولت قبول کرده بودیم زیر حملات و هجوم‌های به‌ناحق و ظلم‌آلود شدید دشمنان و دوستان نادان قرار گرفته بودیم و به عنوان یک انسان گاهی اوقات دیگر خسته می‌شدیم و دل‌مان می‌گرفت. در رمضان گذشته در یک افطاری وقتی مسئله مطرح شد و من پرسیدم از مرحوم طالقانی که «آخر این‌ها از جان من چه می‌خواهند؟ چرا این‌قدر مرا اذیت می‌کنند؟ چرا این‌قدر به من بد می‌گویند؟» گفتند: «برای این‌که از تو می‌ترسند. تو قاطعی، تو سابقه‌ات روشن است. تو خط اسلامی مشخصی را طی ۳۰ سال داشته‌ای این‌ها از تو می‌ترسند. نگران نباش و به کارت ادامه بده.»۲۵۹

همچنین ببینید

۲ کشتی‌گیر ایرانی با پیراهن قطر در جهانی کرواسی

۲ کشتی‌گیر ایرانی با پیراهن قطر در جهانی کرواسی

۲ فرنگی‌کار ایرانی در ترکیب تیم ملی کشتی فرنگی قطر با هدایت ملک‌محمد بویری در رقابت‌های جهانی زاگرب روی تشک خواهند رفت.